دعا و
راز و نياز با خداوند متعال در تعاليم ديني از جايگاه سترگي برخوردار است. از اينرو،
در روايات ميخوانيم: «الدُّعاءُ مُخُّ الْعِبادَة» [1] يا «أفْضَلُ العِبادات
الدُّعاء». [2] امام صادق«سلام الله علیه» ميفرمايند: عصاره و شيرۀ عبادات مناجات و راز و نياز با خداست. در روايات
دیگری از دعا بهعنوان قویترین و برترینِ عبادات [3] یاد شده است. دعا انسان را
از گزند شیطان حفظ ميكند [4]و در پیکار با نفس امّاره، از او محافظت مينماید.
خداوند متعال دل مؤمن را با دعا کردن زندگی میبخشد [5]و هر بلائی، هرچند قطعی شده
باشد را به واسطۀ دعا از بندگان خود دور مینماید. [6]
قرآن کریم نيز اهميّت دعا را تا آنجا مهم ميداند
كه ميفرمايد: اگر دعای بندگان نبود، خداوند به آنان اعتنائی نداشت.
«قُلْ ما يَعْبَؤُا بِكُمْ رَبِّي لَوْ لا دُعاؤُكُم» [7]
بنابراين، سالک بايد برنامهاي براي راز و
نياز و دعا به درگاه حق تعالی داشته باشد.
دعا يعني سخن گفتن با معبود كه اين بالاترين
لذّتهاست. لذّتی بالاتر از سخن گفتن انسان با معبود و معشوق خود، خداوند متعال،
وجود ندارد. توجّه به اين نكته عبادت و دعا را بسيار شيرين و لذّتبخش ميگرداند.
اهل سير و سلوک، حاضرند هستي خود را براي
لحظهاي و ساعتي سخن گفتن با معشوق فدا كنند. متأسّفانه بسياري از انسانها از
لذّتهاي معنوي محروم هستند. از لذّت تهجّد و مناجات در دل شب، از لذّت تلاوت قرآن
و در يك كلام، گفتگو با معشوق؛ زيرا خواندن قرآن، صحبت كردن خداوند با بندگان خود
است و دعا و مناجات، سخن گفتن بنده با معشوق است.
قرآن را «كلام نازل» و دعا را «كلام صاعد» مينامند؛
يعني قرآن كريم از طرف خداوند تبارك و تعالي نازل شده است؛ اما دعا كلام صاعد
است، يعني فرصتي است كه در دل شب براي بنده فراهم ميشود: «شب مردان خدا روز جهان
افروز است.»
پيامبر اكرم«صلی الله علیه و آله و سلم» براساس
اين دستورالعمل، با جدّيت و همّت والا به اين برنامه عمل ميكردند و دليل موفّقيت
آن حضرت در فراگيري اسلام در مدّتي محدود، همين برنامۀ ارتباط ايشان با ربّالعالمين
بود.
خوشا به حال كسي كه برنامۀ عبادي و راز و
نياز و توسّل به اهل بيت«سلام الله علیهم» فراتر از يك عادت لازمۀ زندگي او شود. هنگامي كه لحظات مرگ و احتضار
چنين کسي فرا ميرسد، يعني آن لحظههايي كه شعور و تدبير از آدمي گرفته ميشود،
طبق برنامهاي كه در سراسر زندگي خود بدان مأنوس بوده است، لب به مناجات و تلاوت
قرآن و توسّل ميگشايد. و با ادعيه و اذکاري که با آنها مأنوس بوده است جان به
جان آفرين تسليم ميكند.
منزلت دعا و راز و نیاز با خدای سبحان با ذکر یک مثال روشنتر
میگردد. اگر انسان در نظر بگیرد که شخصی بزرگ و والامقام، نامهای به او نوشته و
او را برای صحبت و گفتگو به منزل خود دعوت نموده است، از فرط خوشحالي در پوست خود
نمیگنجد و بعد از آن ملاقات نیز، نزد مردم افتخار ميكند كه من با فلان انسان
بزرگ، صحبت كردهام و ايشان هم به من ملاطفت نموده است.
حال اگر آدمی باور کند که خدای متعال چنین نامهای به او
نوشته و او را به صحبت و مناجات با خودش دعوت کرده است، چقدر باید شائق چنین دیدار
و مصاحبتی باشد؟
توفيق قرار گرفتن در محضر خداوند متعال و صحبت كردن با او،
افتخار بزرگي برای انسان محسوب میگردد و باید کمال بهرهبرداری را از این توفیق
عظیم بنماید. بعضي انسانها به واسطۀ اعمالی که مرتکب شدهاند، توفيق دعا كردن
ندارند و خداوند اجازۀ حضور در محضر خودش را به آنان نميدهد و این مصیبت بزرگی
است.
اهمیّت به دعا برای سالک یک امر ضروری است، همانطور که انس
با قرآن برای او لازم است. فقهای وارسته برای مقولۀ دعا، اهمیّت فراوان قائل بودهاند.
برخی از آن بزرگواران نظیر شيخ كليني، شيخ طوسي، سيد ابن طاوس، علامه مجلسي و ...
در باب دعا كردن، كتبي نوشتهاند و نسل کنونی باید لااقل از این کتب دعا استفاده
نماید.
قرآن کریم پس از آن همه تأکید که در مورد لزوم دعا و راز و
نیاز با خداوند دارد و پس از آنکه عدم وجود دعا و نیایش در زندگی را موجب شقاوت و
بدبختی انسانها میداند، تصریح مینماید که اصلاً دعا به منظور رشد و تعالی
بندگان است. [8] وگرنه آن قادر متعال نیازی به عبادت و یا دعا و نیایش بندگان خود
ندارد.
روح خداجويي و دعاكردن در درون همۀ انسانها وجود دارد،
ولي اغلب آنان به اين نداي دروني پاسخ نميدهند و فقط در مـواردي كه دچار مشكل
شده و مطمئن ميشوند كسي نميتواند به آنها كمك كند، دست به دعا بر ميدارند. مثال
این افراد چندين مرتبه در قرآن کریم بیان شده است تا انسانها بيدار شوند و از
اين لطفي كه خداوند به آنان كرده است، بهرهمند گردند. قرآن شريف میفرماید:
«فَإِذَا
رَكِبُوا فِي الْفُلْكِ دَعَوُا اللَّهَ مُخْلِصِينَ لَهُ الدِّينَ فَلَمَّا
نَجَّاهُمْ إِلَي الْبَرِّ إِذَا هُمْ يُشْرِكُونَ» [9]
و چون به
كشتى سوار شوند خدا را مىخوانند در حالى كه ايمان و اعتقاد را براى او خالص سازند، و همين كه آنها را به سوى خشكى رساند و نجات داد، پس به
ناگاه شرك مىورزند.
واي به كسي كه پس از نجات یافتن از خطر و دستیابی به سلامت،
خداي خود را فراموش كند. اين كمال بيوفائي است كه خدا انسان را نجات دهد و انسان
به جاي اين كه سرمشق بگيرد و دست از دعا بر ندارد، به همان حالت غفلت قبلي خود
برگردد.
پی نوشت ها:
[1]. وسائل الشّيعة، ج 7، ص 28
[2]. عدة الداعي، ص 41
[3]. تهذيب الاحکام، ج 2، ص 104
[4]. مطالب السؤول، ص 55
[5]. الفردوس، ج 1، ص 168
[6]. الجعفريّات، ص 220
[7]. الفرقان / 77
[8]. البقرة / 186
[9]. العنکبوت / 65